ماه رمضان شد می و میخانه برافتاد
عشق و طرب و باده بوقت سحر افتاد
افطار به می کرد برم پیر خرابات
گفتم که تو را روزه به برگ و ثمر افتاد
با باده وضو گیر که در مذهب رندان
در حضرت حق این عملت بارور افتاد
حکمت روزه داشتن بگذار
باز هم گفته و شنیده شود
صبرت آموزد و تسلط نفس
و ز تو شیطان تو رمیده شود
هر که صبرش ستون ایمان بود
پشتشیطان از و خمیده شود
آفتاب ریاضتی که ازو
میوه معرفت رسیده شود
چه جلایی دهد به جوهر روح
کادمی صافی و چکیده شود
بذل افطار سفره عدلی است
که در آفاق گستریده شود
فقر بر چیدهدارد از خوانی
که به پای فقیر چیده شود
شب قدرش هزار ماه خداست
گوش کن نکته پروریده شود
از یکی میوه عمل که درو
کشته شد ، سی هزار چیده شود
گر تکانی خوری در آن یک شب
نخل عمر از گنه تکیده شود
مفت مفروش کز بهای شبی
عمرها باز پس خریده شود
روز مهلت گذشت و بر سر کوه
پرتوی مانده تا پریده شود
تا دمی مانده سر بر آر از خواب
ور نه صور خدا دمیده شود
سخنی گوی که ارزش آن بیش از خاموشی است.
بگذار تا بمیرم در این شب الهی
ورنه دوباره آرم رو روی روسیاهی
چون رو کنم به توبه، سازم نوا و ندبه
چندان که باز گردم گیرم ره تباهی
چون رو کنم به احیاء، دل زنده گردم اما
دل مرده میشوم باز با غمزه گناهی
گرچه به ماه غفران بسته است دست شیطان
بدتر بود ز ابلیس این نفس گاه گاهی
ای کاش تا توانم بر عهد خود بمانم
شرمندهام ز مهدی وز درگهت الهی
تا در کفت اسیرم قرآن به سر بگیرم
چون بگذرم ز قرآن اُفتم به کوره راهی
من بندگی نکردم با خویش خدعه کردم
ترسم که عاقبت هم اُفتم به قعر چاهی
با اینکه بد سرشتم با توست سرنوشتم
دانم که در به رویم وا میکنی به آهی
ای نازنین نگارا تغییر ده قضا را
گر تو نمیپسندی تقدیر کن نگاهی
دل را تو میکشانی بر عرش میکشانی
بال ملک کنی پهن از مهر روسیاهی
دل را بخر چنان حُر تا آیم از میان بُر
بی عجب و بی تکبّر از راه خیمه گاهی
امشب به عشق حیدر ما را ببخش یکسر
جان حسین و زینب بر ما بده پناهی
آخر به بیت زینب بیمار دارم امشب
از ما مگیر او را جان حسن الهی
در این شب جدایی در کوی آشنایی
هستم چنان گدایی در کوی پادشاهی
نردبان این جهان ، ما و منیست ! عاقبت این نردبان ، افتادنیست ! لاجرم آنکس که بالاتر نشست ، استخوانش سخت تر خواهد شکست !
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کُند بشه! نه این که هیزمش زیاد باشه . تبر ما انسانها باورهامونه نه آرزوهامون...
آنقدر دل اتم پر بود که با شکافتنش دنیایی لرزید ، دل من نیز پر بود ، وقتی شکست ، سکوتی کرد که به دنیایی می ارزید .
جمله قصار:
بهتر است دهان خود را ببندید و ابله به نظر برسید، تا اینکه آن را باز
کنید و همه تردید ها را از میان بردارید!
102132 بازدید
35 بازدید امروز
8 بازدید دیروز
85 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian